از دستنوشته های شهید احمد رضا احدی
از دستنوشته های شهید احمد رضا احدی

بگذار گریه کنم!

دنیا همه اش غرور است، خودنمایی است، ریاست. دنیا همه اش شرک است؛ آن هم دنیای اعمال ما. وقتی همه چیز حتی محبتها و عداوت ها برای خدا شد، وقتی که غم ها و شادی ها برای خدا شد، وقتی که گریه ها و خنده ها برای خدا شد، وقتی که سکوت و فریادها برای خدا بود، وقتی همه اش خدایی بود نه شیطانی، دنیا جلوه اش عوض می شود. اما حالا که اینطور نیست. دنیا همه اش کجی است، همه اش شرک است. ما همه دروغگوییم، در گفته هایمان، در تعریف هایمان دم از شهادت می زنیم، اما در میدان جنگ پاهایمان می لرزد. ما دروغ می گوییم. وقتی کارها برای خدا بود، وقتی شیطانی نبود، وقتی ذره ای ناپاکی، ذره ای ریا، ذره ای خودنمایی در کار نبود، وقتی در کارها عشق به خدا بود، دنیا عوض می شود. این همه رنج ها که می کشی، این همه زخم ها که می خوری، این همه ناملایمات که می بینی، اگر برای خدا نباشد، هیچ است، هباء است. گفتنت، شنیدنت، رفتن و آمدنت، بودن و نبودنت، خندیدن و گریستنت، خوشحال و غمگین بودنت، فریادت، سکوتت، کدامش برای خداست؟ هیچ کس نیست. هیچ چیز نیست. در میقات وجود خسی هم نیست. همه اش خداست. همه چیز خداست. دوستی ها، عداوت ها، حرکات و سکنات، همه چیز و همه چیز خداست. هر خوبی، هر قوه ای و هر مؤثر در وجودی هست، خداست.

در بندی خان- عراق

26/5/64



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شـــده در 19 / 1 / 1391برچسب:شهید احمد رضا احدی,دستنوشته,یادداشت,دستنوشته شهید,دستنوشته شهید احمدرضا احدی,ساعــت20:24 تــوسط بیسیم چی |